بخش اول : چهارده معصوم عليه السلام چهارده درياى نور!
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله با گروهى به مسافرت رفته بودند، در بين سفر فرمود: گوسفندى را ذبح کرده از آن غذا تهيه کنند.
يکى از آنها گفت :
من ذبح کردن گوسفند را به عهده مى گيرم .
ديگرى گفت : پوست کندن آن را من انجام مى دهم .
سومى قطعه قطعه کردن او را پذيرفت .
و چهارمى پختن و آماده کردن آن را به عهده گرفت .
حضرت فرمود:
من هم هيزم جمع مى کنم .
عرض کردند: يا رسول الله ! اين کار را نيز ما انجام مى دهيم .
فرمود: مى دانم که شما مى توانيد اين کار را انجام دهيد ولى خداوند از کسى که با رفقاى خويش همسفر بوده و براى خود امتيازى قايل شود، راضى نيست . سپس حضرت برخاست و به جمع آورى هيزم پرداخت .(1) آرى اين است اخلاق کريمه .
:: برچسبها:
داستان بحارالانوار ,
داستان رفیقان همسفر ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1